توضيح:
دکتر فریدون کشاورز فرزند محمد وکیل التجار یزدی (نماینده رشت در ادوار یکم و دوم مجلس شورای ملی) و برادر کریم کشاورز (مترجم و فعال سیاسی) و جمشید کشاورز (نوازنده و موسیقیدان) بود.
او که پزشک متخصص اطفال بود، پس از اتمام تحصیل در فرانسه و بازگشت به وطن، از سران حزب توده ایران شد و در دوره چهاردهم مجلس شورای ملی نمایندگی بندر پهلوی را بر عهده داشت.
نامبرده پس از رویداد ترور محمدرضا شاه پهلوی در دانشگاه تهران و انحلال حزب توده ایران، به خارج از کشور گریخت و در غربت میزیست تا اینکه در ۱۴ مرداد ۱۳۸۵ خورشیدی پس از چند سال بیماری سخت در سوئیس درگذشت.
هدف اصلي او از نگارش اين كتاب بر خلاف آنچه كه مخالفانش حزبي اش استنباط كرده ومي كنند ،اين نبوده كه كليت حزب توده را به زير سوال ببرد بلكه قصد زير سوال بردن جريان سياسي حاكم بر كميته مركزي را داشته است.
معهذا همواره مخالفان حزب توده و وابستگان به سازمانهاي اطلاعاتي غرب،اين كتاب را دستاويزي براي كوباندن آن حزب كرده اند
اين در حالي است كه قاطبه اعضاي برجسته حزب توده بر اين عقيده بوده وهستند كه او يك عامل نفوذي بوده تا با عضويت وسپس خروج از حزب توده بتواند ضربه مهلكي بر آن وارد كند.
كيانوري از رقباي سرسخت دكتر كشاورز در كميته مركزي حزب توده درباره او چنين مي گويد:
« من وقتی خاطراتی که در این سالها نوشته شده می خوانم به این نتیجه می رسم که هر کس برای دفاع از خودش اگر نظری دارد مطرح می کند. دیگران را متهم می کنند، مثل کاری که فریدون کشاورز کرد. بهترین قضاوت را در باره خاطرات کشاورز ایرج اسکندری کرد و نوشت "همه آن مهمل است". امثال او افرادی هستند که می خواهند بروند، افرادی هم هستند که در یک مبارزه جدی دخالت داشتند. مبارزه کرده اند و نظراتی هم داشته اند و از آن دفاع می کنند. این را از آنها نمی شود گرفت.»
نقل از راه توده
ايضا درباره نقش فريدون كشاورز چنين نقل قولي از مادر محمدرضا پهلوي در سايت پيك هفته آورده شده است:
«بادم هست که مرحوم ملک فیصل پادشاه عراق برای محمدرضا پیغام داد که اگرفکری برای حزب توده نکنید برای ما هم درداخل عراق مشکل درست خواهد شد. چون اززمانی که حزب توده درایران محبوب القلوب شده است در عراقی هم حرب اشتراکیون راه افتاده که نسخه عربی حزب توده شما در ایران است!
اینجا بود که انگلیسی ها که خیلی مارمولک هستند پولتیک خوبی انجام دادند و پنهانی یک حزب توده (تقلبی) درست کردند که بعدها به توده ای – نفتی معروف شد.
کاراین حزب توده بدلی این بود که صد پله ازحزب توده اصلی تندتر شعار بدهند و با اغفال مردم آنها را ازپشت سرحزب توده اصلی به پشت سرخودش بکشاند!
البته درحزب توده اصلی هم اشخاص خوبی بودند که با ما همکاری داشتند و می آمدند به محمدرضا اعلام وفاداری می کردند. حتی دکتر فریدون کشاورز که آدم آبله روی زشتی بود آمد دست مرا بوسید و گفت اگرعلیاحضرت پهلوی بفرمایند من همین الساعه ازحزب توده خارج می شوم. ما به اشخاص حکم می کردیم که داخل حزب بمانند و برای ما اخباربیآورند و منویات ما را که همانا سعادت ملک وملت بود درداخل حزب اجرا کنند.»
No comments:
Post a Comment