Tuesday, January 27, 2009

ژنرال «بیطرف»، عباس قره‌باغی، انتشارات سهند



  • صفحه دريافت كتاب
  • در زندان و در آزادی - س. اوستنگل با مقدمه ناظم حکمت


    در تاریخ 15 نوامبر سال 1951 مجلس تركیه قانون جدیدی تصویب كرد، كه طبق آن كمونیست‌ها، طرفداران صلح، میهن‌پرستان، افرادی را كه علیه امپریالیسم آمریكا مبارزه كنند، كارگرانی را كه نخواهند بارهای اسلحه ی امریكائی را خالی كنند، دهقانانی را، كه بر اثر «نقشه ی مارشال» بی‌زمین می‌شوند، اگر بر ضد آن حرفی بزنند، به دار خواهند آویخت. لیكن حلقه ی صابون زده‌ی طنابی كه بالای سر ملت ترك تكان می‌خورد، نمی‌تواند ملت را وادار كند كه از مبارزه‌ی ملی استقلال‌طلبانه صرفنظر نمایند.

    حزب كمونیست تركیه، فوراً، پس از انتشار این قانون، ملت را دعوت كرد، كه در جبهه‌ی واحدی علیه امپریالیسم آمریكا متحد گردند و این ندا در سراسر كشور، از اسلامبول تا دهات كوهستانی، پیچید.

    سازمانهای طرفداران صلح و جوانان میهن‌پرست، مانند سابق، بیانیه‌های محرمانه انتشار می‌دهند. كارگران باز هم اعتصاب می‌كنند، باز هم در بسیاری از نواحی كشور، دهقانان اراضی ملاكان را تقسیم می‌كنند و با ژاندارمها می‌جنگند.

    ترور فاشیستی هرگز نتوانسته است ملت تركیه را مرعوب كند. حالا هم نمی‌تواند بترساند! بهترین گواه صدق این مطلب، همین كتاب س.اوستونگل است.

    هیچ حزبی، مانند حزب كمونیست وجود ندارد، كه تاریخ آن تا این حد با تاریخ مبارزه‌ی ملی بستگی داشته باشد. به همین جهت كتاب اوستونگل، كه هم حاكی از مراحل اساسی تاریخ حزب كمونیست تركیه می‌باشد، در عین حال راوی مبارزه‌ی تمام ملت تركیه در سی سال اخیر است. پیشقراول این مبارزه هم، طبقه‌ی كارگر است.

    این اثر استونگل، گذشته از ارزش علمی بیطرفانه، برای ادبیات بدیع ما هم، فوق‌العاده اهمیت دارد. در این كتاب ملت تركیه، كمونیست‌ها، كارگران، دهقانان فقیر آن، جان دارند و مبارزه می‌كنند، فكر می‌كنند و كینه می‌ورزند، رنج می‌برند و دوست دارند، درست مثل زندگی واقعی. در این كتاب حتی یك نفر هم مولود فكر و اختراع نیست. آنها همه حقیقتاً زندگی كرده‌اند یا هنوز به زندگی خود ادامه می‌دهند.

    ملت تركیه این خبر را با سپاسگزاری تلقی خواهند كرد، كه كتابی را، كه در تركیه فقط جزو نشریات محرمانه می‌توان بدست آورد، اكنون در مسكو ترجمه شده، دهها هزار نسخه از آن طبع گردیده است.

    ناظم ـ حكمت




  • صفحه دريافت كتاب
  • تمهیدات عین‌القضات همدانی



  • صفحه دريافت كتاب
  • دیوان اشعار ناصرالدین‌شاه



  • صفحه دريافت كتاب
  • Thursday, January 22, 2009

    پینوکیو و عروسک‌های خیمه‌شب‌بازی



  • صفحه دريافت كتاب
  • زنگ تفریح 3



  • صفحه دريافت كتاب

  • پسورد : lorca3

    فارسنامه- ابن بلخی



  • صفحه دريافت كتاب
  • جزیره گرگ‌ها – درن شان،رضا رستگار



  • صفحه دريافت كتاب
  • گماشتگی‌های بدفرجام-دکتر حسن نظری



  • صفحه دريافت كتاب
  • نگاهی از درون به جنبش چپ ایران – مهدی خانبابا تهرانی،حمید شوکت



  • صفحه دريافت كتاب
  • با گامهای فاجعه(در روند دستگیری رهبری وکادرهای حزب توده ایران)-شیوا فرهمند راد


    توضیح نویسنده:

    از تاریکی و سرما و برف شب‌هایی که در اتاق عمومی قرارگاه پناهندگی هوفورش Hofors در قلب سوئد می‌نشستم و متن "تلگرافی" و فشرده‌ی جزوه‌ی "با گام‌های فاجعه – در روند دستگیری رهبری و کادرهای حزب توده ایران در سال‌های 61 و 62" را می‌نوشتم، بیست سال می‌گذرد. باورم نمی‌شود! بیست سال...؟

    آن سطرها را بیش‌تر برای یادداشت و به عنوان تکه‌هایی از کار بزرگ‌تری که در سر داشتم، می‌نوشتم. اما دوستانم در حزب دموکراتیک مردم ایران، با آن‌که هرگز عضو آن حزب نبودم و نیستم، با مهر و علاقه چاپ و توزیع همان یادداشت‌های تلگرافی را بر عهده گرفتند. در آن دوران هنوز کامپیوتر خانگی وجود نداشت، تا چه رسد به "واژه‌نگار فارسی" و دیگر نرم‌افزارهای واژه‌پرداز فارسی. دوستم محمود چاپ جزوه را به گردن گرفت و طرح روی جلد نیز که یکی از زیباترین کارهایی‌ست که می‌شناسم از اوست. نیز هرگز لطف همسر نازنین او را فراموش نمی‌کنم که اشک‌ریزان و متأثر از نوشته‏‌‏ام، آن را تایپ کرد. اعضا و دوست‌داران حزب دموکراتیک مردم ایران جزوه را پخش کردند، اما حساب سرانگشتی ما غلط از آب در آمد و از شمار "بی‌نهایت" نسخه‌هایی که چاپ شد، هنوز چند صد نسخه در انباری خانه‌ی من هست.

    کسانی که چیزی در باره‌ی آن نوشته می‌شنوند، گاه نشانی مرا می‌یابند و می‌پرسند چه‌گونه می‌شود نسخه‌ای از جزوه را به‌دست آورد. برای هر کسی که نشانی پستی داده، همواره چند نسخه به رایگان فرستاده‌ام، و باز اگر کسی بخواهد می‌فرستم. اما امروز به دنبال سندی دیگر سری به "آرشیو اسناد اپوزیسیون ایران" زدم و دیدم که مسئول آرشیو زحمت کشیده و "با گام‌های فاجعه" را نیز در فورمت پی‌دی‌اف تصویربرداری (اسکن) کرده و در این آرشیو در اختیار همگان قرار داده‌است.

    کسانی بارها همین پیشنهاد را داشتند و خود امکان تصویربرداری و انتشار اینترنتی آن را داشتم، اما آن متن به نظرم زیادی تلگرافی و فشرده است، غلط‌های چاپی و گاه مضمونی دارد و برخی اطلاعات موجود در آن کهنه و ناقص است. همواره در پی آن بودم که در عوض، آن "کار بزرگ‌تر"ی را که در پیش‌گفتار "با گام‌های فاجعه" از آن سخن گفته‌ام به دست بگیرم و آن را منتشر کنم. گام‌هایی نیز در آن سو برداشته‌ام، اما شغل "مغز بَر" مجالی برای تمرکز و کار پی‌گیر روی آن طرح را نمی‌دهد.

    اینک، "با گام‌های فاجعه" را از نشانی زیر می‌توان دریافت کرد، تا ببینم کی می‌توانم تکمیل‌اش کنم.


  • صفحه دريافت كتاب
  • اطلاعات عمومی درباره سرطان پستان –مرکز تحقیقات سرطان دانشگاه شهید بهشتی



  • صفحه دريافت كتاب
  • Friday, January 16, 2009

    ملاذ الکلمات – واجد علیشاه اختر، شاه اوده


    واجد علي شاه ـ اولين نمايش نامه نويس

    در تمدن لکنوي به خاطر اهميت جشن و زنان فاسد ، لكنو مهدشاعري شده بود . اهل عيش و نوش بودن واجد علي شاه(1887 ـ1882) و افسانه‌هاي ابداعي او معمولي ‌اند. مطابق گفته خود او، علاوه بر خانم‌ها، سوگلي‌هاي ديگر دربار را در گروه علاقه‌مندان به موسيقي و رقص جمع مي‌كرده. تعداد زنان درباري بالغ بر200 نفر بوده. دريافت‌هايشان و ديگر خرج‌هايشان با وجود محروميت از تاج و تخت به 12895 روپيه مي‌رسيد. آماده كردن و سايل رهس، صدها هزار روپيه خرج بر مي‌داشت. واجد علي از زماني كه پسر بچه كوچكي بود، عاشق پيشه بود. چنانچه با به دست گرفتن قدرت، اين علاقه شدت گرفت، طوري كه تعداد زيادي از زنان زيبا و خوش صدا را اطراف خودش جمع كرد. او اسم آن زن‌هاي فاسدي را كه به دست مي‌آورد عوض مي‌كرد و پري مي‌گذاشت. آن زن‌هاي فاسدي كه صداي بهتري داشتند تا درجه همسري ارتقاء درجه پيدا مي‌كردند. وقتي كه حامله مي‌شدند به آن‌ها قصر گفته مي‌شد. جايي براي نگهداري از اين قبيل زن‌ها وجود داشت. همين زنان فاسد در مراسم رقص واجد علي شاه توانايي خود را در رقص و موسيقي نشان مي‌دادند.

    ماجراي رقص مخصوص واجد علي شاه است براي همين توضيح مختصري درباره رهس مي‌دهيم. رهس يك كلمه هندي است و در آن به رقاصه« سكي» مي‌گويند.

    اين رقص به دو صورت انجام مي‌شود. نوع اول رقص به صورت دايره‌اي انجام مي‌شود. نوع ديگر رقص گوپي و كرشن است كه سكي‌ها به دنبال كرشن گم شده مي‌گردند و تعداد رقاصه‌ها زياد است آن‌ها در دو رديف مي‌رقصند كه به آن مجمع بزرگ مي‌گويند. به اولين نوع رهس، رقص حلقوي و به نوع دوم آن مجمع رهس مي‌گويند. بي‌خود لكنوي در مثنوي خود « جلوه اختر» تصوير موفقي از رهس واجد علي شاه به نمايش گذاشته است.

    اين رقص هم در محافل خصوصي برگزار مي‌شد و هم در مجالس عمومي. واجد علي شاه در تاريخ يازدهم شوال1269 ه به مدت سه روز عوام راهم براي شركت دراين مجلس دعوت كرده بود. فقط شرط كرده بود كه آن‌ها لباس دراويش ( قرمز) بپوشند.

    واجد علي شاه در زماني كه د ركلكته تحت نظر بود (1856 ـ 1887 م) هم اين مراسم را اجرا كرد. چنانچه او در تصنيف معروف خود در آن زماني « نبي» «1887 م» ليست لباس‌هاي آن رهس‌ها را و همچنين پيشنهادهاي خود براي اجراي آن‌ها را درج كرده است. سيد مسعود حسن رضوي بر اساس تحقيقات خودش واجد علي شاه را به عنوان اولين نمايشنامه نويس معروف كرد. در ديباچه سن شاهي لكنو نوشته شده است تا زمان واجد علي شاه. نمايشي به اردو وجود نداشته است كه اين افتخار عظيمي براي او و جامعة ادبي بود او در زمان وليعهدي بر اساس علاقه‌اي كه به داستان راداكينا داشت نمايش كوتاهي نوشت كه از نظر فني خيلي قوي نبود ولي به دليل اين كه اولين نمايشنامه اردو بود از اهميت فراواني برخوردار است. خود نويسنده راهنمايي هايي هم براي اجراي آن نوشته است. اسم اين نمايشنامه قصرراداكيناست. و بين سال‌هاي 1258 تا1262 ه.ق نوشته شده است. بر خلاف اين‌ها از نظر امتياز علي تاج و نصرت رحماني ،افسانه عشق كه به صورت مثنوي است را واجد علي شاه قبل از همه به صورت نمايشنامه نوشته بوده است. از اين مباحث حداقل اين را مي‌توان برداشت كرد كه واجد علی شاه اولين نمايشنامه نويس بوده است. به اين ترتيب به قول مسعود حسن رضوي براي مجالس رهس درباغ قيصر ساختمان مخصوصي ساخته شده بود كه اسم آن خانه رهس بود كه اولين سالن تئاتري بود كه براي نمايش اردو آماده شده بود.
    از وبلاگ:

    http://40cheraghchapedovom.blogfa.com



  • صفحه دريافت كتاب
  • دیوان منشی لال چند انس



  • صفحه دريافت كتاب
  • دیوان مخفی - زیب النساء





    زیب النساء بیگم فرزند اورنگ زیب میرزا ٬آخرین پادشاه بزرگ گورکانیان هند بود. وی غزل و قصیده می سرود و مخفی تخلص می کرد و در شاعری شاگرد ملا محمد سعید اشرف مازندرانی بود .

    این شاهزاده خانم هندی که به زبان فارسی و عربی تسلط داشت ٬ به تشکیل مجامع ادبی علاقه مفرطی نشان می داد و غالبآ در خانه ی اعیانی خویش ٬ شاعران شهر را دعوت می کرد و اشعار آنها را می شنید و گاه خود نیز شعر می گفت .زیب النساء به بدیهه گویی علاقه ی فراوانی داشت و در این زمینه طبع آزمایی می کرد و شاعران دیگر را نیز بدان تشویق می نمود.

    گویند روزی در یکی از مجالس خود٬ این مصراع را سرود :از هم نمی شود زحلاوت جدا لبم

    و از شاعران حاضر در مجلس خواست تا مصراع دوم آن را بسرایند.شاعران سرها را پایین افکنده و اظهاری نمی کردند تا این که بالاخره یکی از آنها گفت: اگر اجازه دهید و معذورم دارید٬ مصراع دوم را عرض کنم. وچون اجازت یافت به شاهزاده خانم گفت که یک بار دیگر مصراع خود را بخواند .

    زیب النساء بار دیگر خواند: از هم نمی شود ز حلاوت جدا لبم

    وشاعر مزبور در جواب گفت: گویی رسیده بر لب زیب النساء لبم

    شاهزاده خانم نیز از سر تشویق صله ای به وی بخشید!

    زیب النساء در سرودن شعر بیشتر از عرفی شیرازی پیروی کرده است و ودیوانش که شامل چهار هزار بیت است ٬ بارها در هندوستان تجدید چاپ شده است.

    گفتنی است که در کتاب ادبیات فارسی سال دوم متوسطه چند بیت پراکنده از وی آمده است .

    از وبلاگ

    vajik.blogfa.com

  • صفحه دريافت كتاب
  • کلیات ایرج میرزا



  • صفحه دريافت كتاب
  • قصائد عُرفی – محمد عُرفی شیرازی



  • صفحه دريافت كتاب
  •